عشق یعنی مستی ودیوانگی
عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی در جهان رسوا شدن
عشق یعنی مست وبی پروا شدن
عشق یعنی سوختن با ساختن
عشق یعنی زندگی را با ختن
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی شعله بر خرمن زدن
عشق یعنی رسم دل بر هم زدن
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی لحظه های ناب ناب
عشق یعنی با پرستوپر زدن
عشق یعنی آب بر آذر زدن
عشق یعنی سوز نی؛ آه شبان
عشق یعنی رنگین کمان
عشق یعنی شاعری دل سوخته
عشق یعنی آتشی افروخته
عشق یعنی با گلی گفتن سخن
عشق یعنی خون لاله بر چمن
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی یک تیمم، یک نماز
عشق یعنی عالمی راز ونیاز
عشق یعنی چون محمد پا به راه
عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه
عشق یعنی بیستون کندن به دست
عشق یعنی زاهد اما بٌت پرست
عشق یعنی همچو من شیدا شدن
عشق یعنی قطره ودریا شدن
عشق یعنی یک شقایق غرق خون
عشق یعنی درد ومحنت در درون
عشق یعنی یک تبلور یک سرود
بار خدایا دلم تنگ است
براى من در این دنیا
امید و عشق بى رنگ است
اتش دل شعله ور کردن همه ننگ است
خدایا رحمتى کن من دلم تنگ است
از این نامردمى ها بى وفایى ها و ادم ها که
حتى قلبشان از جنس سنگ است
خدایا تو به زیر چترى از باران که مى بارد
براى دل پناهم ده
به جرم عاشقى اواره این کوچه ها گشتم
درون کعبه عشقت تو را هم ده
خداوندا تو مى بینى تو مى دانى تمام دردهاى عشق دیرین را
فقط ازچشم هاى اشکبار من تو مى خوانى
کمک کن در زمانى که دلم تنگ است
بخوانم اسم زیبایت
سلام
امروز نه حال شعر گفتن ما می اید
شوریده خموش که امتحان در راه است
این دایره شعر و سخن زندان کن
زیرا که فتادن از درس بسی جانکاه است
بسیار نوشتی ز غم و جور و جفا
سودت چه دهد هر انکه نا اگاه است
بر خیز و دمی به فکر پایان ترم باش
هرکسی را چشم حقیقت خواه است
خیلی شعر زیبایی بود واقعا می گویم افرین
موفق باشید....شوریده